آشنایی با زاویه دوربین تصویربرداری

دلایل بسیاری برای تغییردادن زاویه ی دید در فیلم های داستانی یا ساخت موزیک ویدیو های داستانی وجود دارد.

تغییر زاویه به منظور دنبال کردن سوژه،افشای اطلاعات داستانی یا به تعویق انداختن آن،تغییر زاویه ی دید،ایجاد تنوع گرافیکی،معرفی محل یا ایجاد حال و هوایی خاص صورت می گیرد.

از این میان،دنبال کردن سوژه اولین هدفی است که بسیاری از فیلم سازان و یا در ساخت موزیک ویدیو،مد نظر دارند.

در این رویکرد،به فضایی که کنش در آن به وقوع می پیوندد اهمیتی داده نمی شود،بلکه در واقع زمینه ی لازم برای مشخص کردن موضوع تقویت می گردد.تفکیک سوژه و فضا تا حدودی متأثر از نظام استودیویی در دهه های سی و چهل میلادی است،در آن دوران به منظور کم کردن هزینه ی زیاد فیلمبرداری در محل،صحنه های گفت وگو را در دکورهای استودیو فیلمبرداری و بعدها با فیلم های آرشیوی گرفته شده از محل،ترکیب می کردند و توهم دنیایی با تداوم فضایی را می آفریدند،البته نماهای ترفندی از اتومبیل هایی که در مقابل پس زمینه های آرشیوی حرکت می کردند هیچکس را فریب نمی داد،اما به هر حال داستان و ستارگان فیلم و یا موزیک ویدیو تنها عناصر حقیقتأ مهم تلقی می شدند.

تماشاگران پول می دادند تا ستارگان را ببینند و اگر از آنان خوششان می آمد،نکات باورنکردنی را نادیده می گرفتند،معرفی فضای صحنه در نمایی باز و سپس رفتن به نماهای متوسط استودیوها را قادر می ساخت غالبا با فدا کردن نمایش کامل زمینه ی فضایی دراماتیک صحنه در هزینه های ساخت موزیک ویدیو یا فیلم صرفه جویی کنند.

امروزه تفکیک موضوع و محیط از یکدیگر همچنان مرسوم است و گرچه فیلمبرداری فیلم یا ساخت موزیک ویدیو در محل جای نماهای استودیویی را گرفته،اما بسیاری از کارگردانان نماهای گرفته شده و بازیگران را مهم ترین تصاویر برای داستان گویی می دانند و نمایش محل را که معادل در صحنه است،تنها برای نماهای معرف مناسب تلقی می کنند اما واقعیت این است که چه از نظر روایی و چه از نظر تصویری،موضوع هرگز از ما جدا نیست.

موضوع نما غالبأ عبارت است از موضوع و محل در کنار یکدیگر

در واقع هر یک از این دو دیگری را تعریف می کند و از نظر امور خلاقه تفکیک ناپذیرند.

این در متفقأ حال و هوا و فضای صحنه ساخت موزیک ویدیو یا فیلم را به وجود می آورند،به عناصر روانشناسانه و دراماتی شکل می دهند و به منظور خلق معنایی تازه در هر نما بر یکدیگر تاثیر می گذارند.

زاویه دوربین ساخت موزیک ویدیو یا فیلم تا حد زیادی رابطه ی فضایی موضوع و محیط پیرامون آن را تعیین می کند،ازوایای دوربین في نفسه معنایی ندارند،این تحلیل ساده انگارانه که مدعی است زاویه سربالای موضوع را در موقعیت برتر و زاویه ی سرازیر آن را در موقعیتی فرودست و تحقیر شده قرار می دهد،تنها در بعضی از مواقع اعتبار دارد.

ارزش نما در واقع به داستان بستگی دارد.

برای مثال : در سراسر فیلم همشهری کین از نماهای سربالا استفاده شده است،اما معنای آنها بسته به زمینه ی داستانی فیلم فرق دارد.

در اولین صحنه ها از دوران جوانی کین،که مبارزی مغرور جلوه می کند،گویای این که احساسات دوگانه ای نسبت به نحوه ی استفاده کین از قدرت داریم،به توانایی وی در نادیده گرفتن شرایط موجود که در هیئت قيم خشک و نچسب وی یعنی تاچر مجسم می شود،غبطه می خوریم.

در اغلب این صحنه ها سقف کوتاه است و به نظر می رسد ولز که واقعا قدبلند بود بر محیط پیرامون خود تسلط دارد,در انتهای فیلم،کین را که پیر شده و مقدار زیادی از تسلط و نفوذ خود را از دست داده،هنوز از زوایای سربالا می بینیم،اما این بار فضای عظیم اتاق های «زانادو» بر وی تسلط یافته است،در واقع این داستان درک معمول ما از پرسپکتیو سربالا را دگرگون می کند.

بیننده با دوربین همذات پنداری می کند.

وقتی دوربین ساخت موزیک ویدیو یا فیلم در نمایی تراولینگ و با هنگام برش حرکت می کند،بیننده نیز حس حرکت را تجربه می کند و غالبا تصاویر روی پرده را واقعی تر از فضای سالن سینما می یابد.

روانشناسان این توهم را پدیده ی انتقال (Transference) می نامند.

یکی از دلایل تغییر دادن زاویه دید هیجان فیزیکی ناشی از پدیده انتقال است،تجربه ای دیداری که در سینما عمومیت دار برای آن محل قرارگرفتن بیننده نتیجه بخش باشد،حتما نباید از حرکت های پیچیده ی دوربین و چشم اندازهای وسیع استفاده کرد.

اگر زوایای دوربین ساخت موزیک ویدیو یا فیلم با درایت انتخاب شوند،سکانسی در یک رستوران کوچک همان قدر القاکننده و معنی دار است که صحنه ای در جنگلی عظیم،چون پدیده ی انتقال در یک سکانس تدوین شده بیننده را در حرکت ها با تغییرات زاویه ی دوربین شریک می سازد و بیننده به بخشی از طراحی ریتمیک صحنه بدل می شود.

سکانس های پیچیده ممکن است به خوبی تجربه ای را باعث شوند که از نظر ریتم و فضا به اندازه ی رقص ابتکاری باشد و این خود تا حد زیادی به تنظیم زوایا و پرسپکتیو دوربین ساخت موزیک ویدیو یا فیلم بستگی دارد.

یک راه برای پیش بینی پرسپکتیو در نماهای متوالی،ثقلیل پرسپکتیو به اشکال ساده است.

وقتی اشکال اصلی و پایه را درک کنید،هنگام طراحی سکانس ها آنها را با سهولت بیش تری تشخیص خواهید داد.

پرسپکتیو هر طراح استوری بورد و هر طراح صحنه درک کاملی از اصول پرسپکتیو دارد و غالبا از این اصول برای به تصویر کشیدن صحنه ها و تعیین زوایای دوربین ساخت موزیک ویدیو یا فیلم استفاده میکند.

دانستن پرسپکتیو به طراح استوری بورد امکان می دهد تا زوایای متفاوتی را از یک محل واقعی در ذهن مجسم کند یا محلی کاملا تخیلی بیافریند،این شیوه ی نمایش فضا،پرسپکتیو خطی نامیده می شود و تنها یکی از روش های متعدد برای طراحی است.

با وجود آنکه این شیوه بر شیوه های دیگر تقدم و برتری ندارد،با شیوه نگاه ما به جهان بسیار موافق و هماهنگ است،از دوران رنسانس به این سو پرسپکتیو خطی شیوه معمول خلق توهم فضا در طراحی های نمایشی بوده است اما وقتی فیلمساز یا کارگردان موزیک ویدیو دو نما را کنار هم می گذارد،تأثیر متقابل این تصاویر نوعی تجربه ی فضایی کاملا جدید می آفریند که بهترین نام برای آن پرسپکتیو متوالی است.

از این طریق وی نوعی طراحی ریتمیک به شیوه ی سینمایی می آفریند که بیننده را در فضای روی پرده سهیم می سازد،و این عاملی مهم در طراحی جریان نماهاست.

همان گونه که ما مفهوم دایره کنش را جایگزین آن دسته از الگوهای صحنه پردازی کردیم که به موضوع صحنه توجه داشتند،می توانیم نماهایی را قاب بندی کنیم که نه بر موضوع،بلکه بر فضای صحنه متکی باشند،البته در نهایت عامل تعیین کننده همان موضوع صحنه است،اما تا آن زمان ممکن است ایده های جدید بسیاری کشف کنید.

روش های جدید برای نمایش پرسپکتیو در بیست و پنج سال گذشته شیوه فیلمبرداری موزیک ویدیو یا فیلم از صحنه های داخلی دگرگون شده است.

فیلمبرداری در محل نه تنها به دلایل اقتصادی،بلکه به دلیل گرایش شدید به واقع گرایی که دکورهای استودیویی نمی توانستند پاسخگوی آن باشند،به آرامی جای دکورهای استودیویی را گرفته است.

بدون وجود دیوارها و سقف های متحرک دکورهای استودیویی،برای گرفتن نمایی تمام قد در فضای بسته مکان های واقعی باید از عدسی های زاویه باز استفاده کرد.

فیلم سازان و یا کارگردان موزیک ویدیو نیز غالبا عدسی ها را برای حل این گونه مسایل عملی انتخاب می کنند و بنابراین،ملاحظات تصویری در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرند.

اگر در فضای داخلی بودید که در آن نه طراحی،بلکه بیشتر اندازه اتاق تعیین کننده پرسپکتیو نمای زاویه ی باز است باید از عدسی هایی با فاصله ی کانونی بلندتر استفاده کنید،فیلمبرداری از میان درها و پنجره ها و از پشت اشیای پس زمینه به جای تلاش برای یافتن قابی تمیز در یک اتاق،یکی از شیوه های موجود برای استفاده از عدسی های بلندتر است.

گرفتن نماهای داخلی با استفاده از عدسی های زاویه ی باز شیوه مرسوم در تلویزیون است و چون این شیوه بیشتر راه حلی اقتصادی است تا انتخابی هنری،بنابراین ایده های جدیدی را می توان جایگزین این کلیشه مرسوم کرد.

امیدواریم این مقاله مفید بوده باشد برای شما عزیزان

مطالبی که شاید نخوانده باشید